کرونا، بلای خودساخته یا آسمانی؟

این روزها بحث های زیادی به نفی و اثبات در فضای مجازی صورت می‌گیرد ومردم سرگردانند که این بلای آسمانی است یا زمینی؟ لذا به عنوان ادای وظیفه الهی حقیقتی که بر متأمل روشن و برگرفته از قرآن و روایات و مؤید به تائید عقل است را بیان می نماییم:

چون مبد‌أ عالم هستی کمال نا محدود (مطلق) است صفات قدسی و نیز تدبیر او مطلقند. به این معنا که ذره‌ای در عالم نیست که از سیطره تدبیر الهی خارج باشد زیرا خروج یک ذره از تدبیر او یا به معنای بی‌حساب و حکمت بودن آن است یا غفلت ذات اقدس از آن .یا عجز از تدبیرش یا خروج از قدرت او.و بر هر موحد واضح است که همه این امور نقص‌اند و ذات اقدس او از هر نقصی منزه است. بنابراین تدبیر او تمام اجز‌اء هستی را در بر می گیرد. هیچ حادثه ای بی حساب و کتاب و خارج از مشیت و اراده او نیست و خود نیز فرموده است: «هیچ تر و خشکی نیست مگر این که (حساب آن) در کتاب روشنی است» (انعام، ۵۹) قرآن و روایات اهل بیت براین معنا گواهی می دهند که هیچ علتی بدون اذن خدا باعث ایجاد معلول نمی شود.

عده ای با مشاهده ظاهراشیاء، بین علت تامه و تحقق معلول آن واسطه‌ای نمی‌بینند وگمان می کنند که خداوند عالم را بسان  دستگاه خودکاری آفریده که سلسه علل سلسله معلول ها را به طور طبیعی بوجود می‌آورند و خود، کاری نمی کند. عده ای ازیهود این عقیده را داشته‌اند و می‌گفتند: «یدالله مغلوله …»:  دست های خداوند بسته است (وکاری نمی کند). و خداوند آنها را به خاطر این عقیده لعن کرده می فرماید: «دست هایشان بسته باد و لعنت بر آنان  به خاطراعتقادشان؛ بلکه دستهای خداوند باز است.» (مائده، ۶۴) ودر جای دیگر میفرماید: «کل یوم هو فی شان» (الرحمن، ۲۹)

قرآن کریم بین علت تامه و معلول آن ا‌ذ‌ن الهی را واسطه می داند و می فرماید: «هنگامی که شما به اذن خداوند آنها را تار ومار کردید» (آل عمران، ۱۵۲) (علت پیروزی بر دشمن بدون اذن الهی اثر ندارد)

و می فرماید: «و هیچ نفسی بدون اذن خداوند نخواهد مُرد.» (آل عمران، ۱۴۵) (علت تامه مرگ ،بدون اذن الهی معلول (مرگ) را بوجود نمی آورد)

ونیز می فرماید: «و ما هُم بضارین به من احدٍ الا بإذن الله» (بقره، ۱۰۲) (ساحران نمی توانستند با سحر خود به کسی ضرر زنند ، مگر با اذن خداوند)

آری مگر بین انسان و فکرش و نیز انسان و اراده‌اش چه واسطه ای می تواند تصور شود؟ قرآن در این دو مورد ذات اقدس حق را واسطه می‌داند و می‌فرماید: «بدانید که خداوند بین انسان و قلب ( فکر) او واسطه است.» (انفال، ۲۴)

و می فرماید: «و شما (نمی‌توانید) اراده کنید الا این که خداوند بخواهد» (تکویر، ۲۹) به خاطرهمین امر شگفت است که امیر مومنان فرمود: «من خدا را به این امور شناختم، زائل کردن اراده‌ها ، باز کردن گره‌ها و شکستن همت ها (نهج البلاغه، کلمات قصار ۲۵۰ ). در روایات متواتر اهل بیت  به صراحت آمده است که هیچ حادثه ای در عالم هستی بدون وجود اذن و قضای الهی محقق نخواهد شد. البته اذن به معنای رضایت ذات اقدس حق به هر حادثه و نیز به معنای اذن تشریعی نیست. (که مجال بحث دیگری دارد)

وقتی شما به گوشی فرد دیگری که در کنار شماست پیامک می دهید بر ناظر ظاهر بین این گونه می نماید که پیامک از گوشی شما به گوشی دیگر منتقل شد، اما فردی که از بطن کار آگاه است می داند تمام ارتباطات این گوشی تحت مدیریت مخابرات است و مخابرات واسطه است. از منظرقرآن، بین هرعلت و معلولی ذات اقدس حق واسطه است. البته اراده غالبی ذات اقدسش این است که علل به طور طبیعی اثر کنند لکن گاهی در مواضعی مانع تأثیر طبیعی و غالبی علتی  می شود. آتش ابراهیم را نمی‌سوزاند و آب قوم موسی را غرق نمی کند، فرزند نوح با پدری مثل نوح منحرف می‌شود و فرزند فرد پلیدی مثل یزید، صالح می‌گردد. فردی که اهل رعایت قوانین و مقرارات است با حادثه رانندگی می‌میرد و فردی بی مبالات به این مقررات زنده می‌ماند. ابن سینا که الهه طب سنتی است پنجاه و هشت سال عمر می‌کند و بی‌سوادی که هیچ از طب نمی داند بیش از صد سال زنده می‌ماند. و به قول سعدی، «کیمیاگر زغصه مرده و رنج-ابله اندر خرابه یافته گنج». این همان مضمون سخن سابق امیرمومنان‌علیه‌السلام است و خداوند در این حوادث غلبه اراده و تدبیر و قضای خود را به مردم نشان می دهد.

قرآن می فرماید: «کل یومٍ هو فی شأن» (الرحمن، ۲۹) شأن خداوند چیست؟ تدبیرعالم هستی و صدورحکم (قضا) و اذن تحقق پدیده ها. امام صادق (ع) فرمود: «هیچ پدیده ای درآسمان ها و زمین نیست مگراین که با هفت ویژگی ، موجود) می باشد مشیت، اراده، تقدیر، قضاء، اذن ، کتاب واجل»

  • مشیت (خواست) خدا دو قسم است
  • الف) مشیت عزم: و آن این است که خواست قهری خداوند به تحقق یا عدم تحقق پدیده ای باشد دراین صورت ازحیطه ی اختیارغیرخداخارج می شود مثل اراده الهی مبنی برغلبه اسلام برهمه ادیان.

ب) مشیت حتم: و آن این که خداوند می‌خواهد که بنده با اخیارخود بدی یا خوبی را انتخاب کند. به بیان دیگرمشیت حتم ،خواست خدابرتحقق فعل اختیاری فاعل مختاراست خواه فعل اوموردرضای خدا باشدخواه نباشد به عبارت دیگرخدا چنین خواسته که مردم به اختیار خود مؤمن یا کافرشوند.» فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر»: هرکه خواهد مؤمن شود وهرکه خواهد کافرگردد(کهف، ۲۹)

اما او به کفرمردم راضی نیست «ولا یرضی لعباده الکفر» (زمر، ۷) بنابراین کفر هم به مشیت الهی است و این منافاتی با اختیار کافر ندارد. مثل پدری که به فرزندش می گوید: من به ازدواج تو با فلان فرد راضی نیستم اما اگر خواسته تو باشد من هم می‌خواهم که خواسته تو اجرا شود و حتی کمک مالی هم به تو می کنم. آیا می‌توان گفت پدر، پسررا به این ازدواج مجبورکرده است؟ این نوع خواست، مشیت حتم است. (دقت کنید)

  • اراده نیز به همین منوال است و اراده الهی برای تحقق فعلی نه مستلزم رضایت او به صدور آن فعل است و نه مستلزم جبر فاعل مختار، به همان صورت که در مورد مشیت گذشت.

 

  • تقدیر. به معنای اندازه گیری است فعل خداوند روی حساب و اندازه است. قرآن می فرماید: «و هیچ چیزی نیست مگر این که خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم» (حجر، ۲۱) و می فرماید: « ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم » (قمر، ۴۹) قوانین حاکم برعالم هستی (چه عالم ماده چه عالم ماوراء آن) نیز تقدیرند. زیرا قانون همان تعیین اندازه است. مثل قوانین کیفری که تعیین اندازه مجازات جرائم مختلف است و قوانین حقوقی (مثل قانون ارث) که تعیین کننده حقوق هر فرد است.

پس تقدیر نه معادل جبراست نه اختیار. بلکه جبر و اختیار نیز از مصادیق تقدیرند. خداوند مقدر فرمود که انسان با اختیار عمل کند ونیز مقدر فرموده که اجرام سماوی بدون اختیار در مسیرخود حرکت کنند. و خلاصه هیچ پدیده‌ای در عالم از تقدیر خارج نیست. خداوند مقدر فرموده (و این یک قانون است) که هرکس برای رسیدن به چیزی تلاش کرد یا به همه خواسته خود می‌رسد یا به پاره‌ای از آن. امیرمومنان میفرماید: «من طلب شییا ناله او بعضه»: هرکه چیزی را طلب کند یا به همه یا به پاره‌ای از آن میرسد. (نهج البلاغه، حکمت۳۸۶) پس کسی که برای دفع خطر زلزله تحقیق می‌کند و سازه‌های محکم وضد زلزله می سازد و می‌تواند بخشی از خطر زلزله را دفع کند و کسی که تحقیقات علمی ژنتیکی می‌کند و موفق به کاهش موالید ناقص الخلقه می‌گردد مشمول تقدیرند و نیز خداوند این قانون را مقدر فرموده که هر که راه تنبلی پیش گیرد به مصیبت و رنج گرفتار شود پس نه آن که از پا نشسته و تلاش نکرده و حادثه‌ای برایش پیش می‌آید از تقدیر خارج است و نه فردی که تلاش کرده و موفق به دفع بعضی از حوادث بد شده است.

البته گاهی تقدیری بر تقدیر دیگر حاکم شده آن را محدود می‌کند. مثلا فردی که برای درمان یک مرض تلاش کرده به داروی آن میرسد. ولی این فرد قطع رحم نموده و خداوند مقدر فرموده که «قطع رحم باعث کوتاهی عمر می شود». تقدیر دوم آثار تقدیر اول را محو یا کم میکند و سرطان این فرد را می کشد. و به عکس آن، دفع تقدیر سوء با تقدیر مطلوب. و این است حقیقت این آیه که می فرماید: «نماز را در دو طرف روز و پاره‌ای از شب به جای آور. همانا خوبی ها، بدی ها را دفع می کنند.» (هود، ۱۱۴) و نیز حضرت امیر (ع) فرمود: «از خطایی که بعد از آن توانستم دو رکعت نماز بخوانم نترسیدم» (نهج البلاغه، حکمت ۲۹۱) روایات در این زمینه بسیار است از جمله روایات دفع بلاء با صدقه و دعا.

  • قضاء: گفتیم که تقدیر، قوانین حاکم بر عالم هستی است که نظام هستی طبق آن اداره می شود و این قوانین ثابتند و تخلف نمی‌کنند همان طور که در عالم ماده نیز این طور است و فقط گاهی تقدیری بر تقدیر دیگر غلبه می کند و جلو حادثه‌ای را می‌گیرد. در عالم ماده مثل استفاده از قانونی که باعث کم شدن فشار هوا بر سطح بالایی بال هواپیما می‌شود و بر قانون جاذبه غلبه کرده هواپیما به طرف بالا می رود و در نظام حقوقی مثل این که فردی به سبب قانونی محکوم به حبس شده و به سبب خدمتی ارزشمند به کشور با حکم قانونی دیگر آزاد می شود.

اما قضا حکمی است که خداوند طبق قوانین ثابت عالم هستی صادر می کند. همان طور که قاضی بر مبنای قانون، علیه یا به نفع فردی (به ملاحظه فعل او) حکم صادر می کند. بدیهی است حکم را ممکن است  بشکنند اما قانون را نه. براین مبنا خداوند برای اعمال اختیاری ما حکم صادر می کند و هیچ پدیده ای در عالم بدون دخالت قضای الهی نیست البته غالبا حکم و قضای الهی موافق تأثیر طبیعی علل در معلول خود است مثل پدری که در تربیت فرزند روش درست را اتخاذ می کند و قضای الهی بر صالح بودن فرزندش قرار می گیرد اما گاهی رفتار درست پدر در تربیت جواب نمی‌دهد زیرا تقدیری دیگر مانع تاثیر تربیت اوست. مثلا فرزند اراده نموده که راه خطا را برود و چون این هم تقدیراست این تقدیر بر تقدیر اولی حاکم می شود و به ظاهر عملکرد خوب پدر در تربیت فرزند اثر نشان نمی دهد یا بالعکس. والدین اصول تربیت را رعایت نکرده‌اند اما از آنجا که طبق تقدیر دیگر، انسان اختیار دارد فرزند اراده می کند خوب باشد و این تقدیر تقدیر اول را کنار می زند. و البته این دو روال غیر طبیعی نادرند.

با این توضیحات می‌گوییم روال سیر حوادث عالم هستی شبیه روال قانون و حکم در دستگاه قضایی است. وجود قانون مجازات سارق (تقدیر) فرد را مجبور به سرقت نمی‌کند و سارق فعل خود را به اختیار انجام می دهد. لکن قاضی با استناد به قانون مجازات (تقدیر) علیه مجرم حکم صادر می کند. (قضا) وجود قانون مجازات این فرد را مجبور به تخلف نکرده اما اگر فرد محکوم بگوید مجازات من طبق تقدیر بود سخن درستی است. با وجود اینکه او درفعل خود مجبور نبوده است. همین طور ابتدا بنده از روی اختیار عمل بدی را انجام می‌دهد و خداوند طبق ضوابط ثابت عالم هستی (تقدیر) علیه او حکمی صادر می کند. و سپس این حکم (قضا) به اجرا در می‌آید. پس محکومیت او براساس تقدیر و به حکم خدا است و در عین حال وی مجبور به بدکاری نبوده است.

در نظام قضایی انجام اعمال خوب، توسط مجرم محکوم، خاصه برای جامعه، مثل کسب افتخارات و نجات کشور از یک بلیه، می تواند در دفع حکم سابق علیه وی موثر باشد. در نظام تدبیر الهی نیز همین طور است و قرآن فراوان به این حقیقت اشاره فرموده است از جمله این عوامل تغییر دهنده قضاء، دعا، صدقه و احسان به مردم است. البته دعا و عمل صالح قبل از اجرای قضا (حکم) الهی موثرتر از زمانی است که فرد گرفتار شده باشد و این در روایات آمده و حکمتی دارد.

حال اگر در مورد فردی که تخلف کرده و حبس شده جملات زیر را بگوییم هیچ تعارضی با هم ندارند.

  • او به خاطر عمل به خود در حبس است. (اختیار)
  • او به حکم قاضی در حبس است (قضاء)
  • او طبق قانون در حبس است. (تقدیر)
  • او طبق خواست و اراده قاضی محبوس است. ( مشیت و اراده)
  • به اجازه قاضی حکم اجرا شده. (اذن)
  • حکم وی در پرونده شماره فلان است. (کتاب)
  • مدت محکومیت او فلان مقداراست. (اجل)

همین طور در مورد بنده‌ای که به قضا و قدر و اذن و اراده الهی به خاطر فعل سوء به بلیه  مبتلا شده این گزاره ها درست است:

  • بلای او به خاطر عمل بد اوست. « هرچه از مصائب به شما می رسد به خاطر اعمال خودتان است » (شوری، ۳۰ )
  • بلای او به قضا (حکم) الهی نوشته شده است. «هیچ مصیبتی در زمین و جانتان به شما نمی‌رسد مگر این که قبل از وقوع آن در کتابی ثبت است.» (حدید، ۲۳)
  • این فرد طبق تقدیر الهی مجازات شده است. قرآن می‌فرماید: «خدا ظالمین را گمراه می کند» (ابراهیم، ۲۷) «هر کس شفاعت نیک (مثل دعا در حق مردم) کند بهره ای از آن، نصیب خود اوست» (نساء، ۸۵) اینها همه قانون خداست و کسی که مثلا ظلم کند طبق تقدیر الهی باندازه ظلمش گمراه میشود. این قانون خداست.
  • نیز می توان گفت این فرد، به مشیت و اراده الهی مبتلا شده است. همین است معنای این آیه که: «خداوند هر که را خواهد عذاب و هر که را خواهد رحم کند» (عنکبوت، ۲۱)
  • سوال: می گویند اگر حوادث و بلایا آسمانی است پس چرا عده ای از بدکاران و کافران در خوشی و عده ای از مومنان در بلا هستند؟
  • جواب : سنت الهی این است که وقتی کافر عمل صالحی انجام دهد مزد خوبی او را در این دنیا با راحتی و نعمت های ظاهری و حقیر دنیا و در آخرت بدی های او را با عذاب سخت پاسخ می دهد ( احقاف،۱۹و۲۰) و مصائب این فرد در دنیا یا برای تنبیه اوست یا تأدیب و منع او از طغیان، و این بلاها حسنه‌ای برای او ندارد و سیئه‌ای را از او بر نمی‌دارد. اما خداوند اعمال صالح مومن را بالا می برد و برای آخرت او ذخیره و با آن حیات گوارای ابدی بدون رنج به او می دهد. و بدی هایش را به خاطر ایمانش (تا آنجا که ممکن است) می‌بخشد و اگر بدی‌ای کرد که راه عفو آن بسته است خداوند او را در دنیا به بلیه‌ای مبتلا می کند تا از این گناه پاک شود. در این زمینه روایات بسیار است.

سوال۲- ما برای اموری مثل مشکلات اقتصادی عللی مسلم مثل سوء تدبیر می‌بینیم و برای ابتلاء به امراض مسری علل طبیعی از جمله عدم رعایت قوانین بهداشت وجود دارد چگونه می توان معلول  این عوامل روشن را به قضای الهی نسبت داد؟

جواب: علل گاه عرضی وگاه طولی‌اند. علل طولی سه دسته اند علل قریب، متوسط و بعید . مثلا علت قریب نوشتن حرکت قلم است اما علت حرکت قلم حرکت دست نویسنده است (علت متوسط) و علت حرکت دست، اراده نویسنده است. (علت بعید) حال اگر بگوئیم اراده شما علت نوشتن است درست و اگر بگوییم حرکت قلم علت نوشتن است نیز درست میباشد. علتی مثل سوء تدبیر مسئولان برای امور اقتصادی علت قریب است اما این علت قریب معلول علت بالاتری است و آن این که مردمی بدی می کنند و خداوند به خاطر بدی آنها به حکام بی تدبیر یا ظالم مبتلایشان می کند و آنها با سوء تدبیر خود مصالح مردم را به باد می دهند. همانطور که در روایتی از امام حسین(ع) آمده که فرمود: «رسول خدا مردم را امر فرمود که اگر روزی معاویه را بر منبرم دیدید شکمش را پاره کنید مردم اورا بر منبر رسول الله‌(ص) دیدند وچنین نکردند وخداوند هم به یزید فاسق مبتلایشان کرد.»

امام رضا (ع) فرمود: هرگاه خدا بخواهد (با دست خود بندگان) کاری کند (که مستحق آنند) عقول آنها را می گیرد پس امر خود را جاری و اراده‌اش را محقق ساخته سپس عقل افراد را به آن ها برمی گرداند و آنها (از روی تعجب از کاری که کرده‌اند) می‌گویند این حادثه چگونه و از کجا آمده؟! (تحف العقول- کلمات قصار امام رضا (ع) ص ۷۰۶)

جوانی سراغ دارم که به پیری بنا حق سیلی زد؛ پیردل شکسته با اشک گفت خداوندا دستش را قطع کن و فردای آن روز همان جوان در مسیر یزد تهران تصادف کرد و همان دست او قطع شد. بی شک کارشناس فقط به علت قریب این حادثه توجه کرده می گوید علت حادثه مثلا سرعت بالا است اما این علت،  معلول بسته شدن حواس خود آن جوان است واین نیز معلول اراده خدا برای مجازات اوست.

انسان های ظاهربین فقط رابطه حوادث با علل قریب آن را می بینند و گمان می برند که چیز دیگری در کار نیست در حالی که این علل در طول هم قرار گرفته و همه‌ی این علل به عله العلل منتهی می‌شوند. آری جهان تحت تدبیر مطلق و فرا گیر مدبر حکیم عادل اداره می شود و هیچ ذره‌ای بی حساب نیست و تمام اعمال و گفتار ما ثبت می شود و به قول قرآن کریم: «…وهیچ معمری عمر طولانی نمیکند واز عمرش کاسته نمیشود مگر اینکه در کتابی (ثبت) است .» (فاطر، ۱۱)

و به قول پدر علم فیزیک ایران مرحوم دکترحسابی، «جهان خانه‌ی بسته‌ای است که هیچ چیزی در آن گم نمی‌شود.»

نکته مهم: در سراسر قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که دلالت کند بلا و حوادث نا خوشایند برای مومنان است، بلکه برعکس، قرآن کرارا زندگی خوش دنیا و آخرت را در سایه پرهیز کاری می داند. (اعراف، ۹۶؛ طلاق، ۲و۳) و نیز بیش از دویست روایت بر این حقیقت تأکید دارند.

در برابر این بیان، کمتر از بیست روایت وارد شده است که می گوید. «بلا برای ولایت است» و «هرچه ایمان مؤمن افزایش یابد بلای او بیشتر می شود.» و… این دسته اخیر به خاطر مخالفت ظاهرش با قرآن و روایات دسته اول که اکثر و اصرح هستند یکی ازدو راه بیشتر ندارد.

  • در صورت عدم امکان موافقت با قرآن و روایات دسته اول ، در مقام تعارض از درجه اعتبار ساقط گردد زیرا صریح قرآن و روایات قویتر(دسته اول) ظاهر این دسته را رد می کند.
  • یا این که طوری تفسیر شود که با روایات دسته اول معارضتی نداشته، قابل جمع باشند.

اتفاقا این روایات با روایات دسته اول قابل جمع‌اند زیرا وقتی می‌گوییم بلا به خاطر ولایت است معنایش این است که خداوند با بلای ناچیز دنیا گناه مومن را پاک کرده و از بلای عظیم آخرت نجاتش می‌دهد. این ارفاق بزرگ به خاطر ولایت اوست. در روایتی از باقرالعلوم آمده است که هرگاه  بنده (مومن) گناهی کند (که راه بخشش ندارد) و خداوند بخواهد او را اکرام کند (به تناسب گناهش) او را فقیر می سازد یا فرزندش را می‌گیرد یا مریضش می کند یا جانش را سخت می گیرد و به این وسیله او را از گناه پاک می سازد .

اما این اشکالات که (پس امتحان الهی چه می شود) و (بلای امامان معصوم که بی گناهند به خاطر چیست) و ( مصائب کودکان) چه توجیهی دارد شبهاتی است که جواب آنها محکم و مطابق مبنای مذکور موجود است ولی در این مختصر، مجال پاسخ نیست. و اجمالا بلاهای پیامبر و امامان (ع) باقتضای منصب نبوت وامامت است. و وقتی از خود آنها همین سوال شد فرمودند ما اهلبیت استثناییم. و البته این شبهه پاسخی مفصل دارد.

حال معلوم شد که تیره روزیهای ما بخاطر تقصیرها یا قصورهای خود ما است. به چند روایت در این زمینه اشاره میکنم:

امیرالمؤمنین (علیه السلام): به خدا سوگند از هیچ قومی نعمت فراوان آنان گرفته نشد مگر به خاطر گناهانی که انجام دادند.

امام باقر(ع): ازگناهان بپرهیزید زیرا هیچ بلیه‌ای نیست مگر بخاطر گناهی، حتی خراش پوست و پا به سنگ خوردن!

امام صادق (علیه السلام): بدانید که هیچ رگی زده نمی‌شود و هیچ پایی به سنگ نمی‌خورد و سری به درد نمی‌آید مگر به خاطر گناهی و این معنای قول خدای عزوجل است که فرمود: «هر مصیبتی به شما می رسد به خاطر اعمال خود شما است »

امام کاظم (علیه السلام): هرگاه مردم گناهانی کنند که قبلا نمی کردند خداوند بلاهایی بر آنان می‌فرستد که (قبلا) نمی‌شناختند!

( سارس، هپاتیت، کرونا و ایدز از این جمله اند)

امام رضا (علیه السلام): بنده گناه می‌کند و خداوند رزق را بر او حرام می‌نماید.

و قرآن کریم می‌فرماید: «خداوند سرزمینی آرام و امن را مثال می‌زند که رزق آن فراوان از هر طرف می‌رسید. آنها نعمت‌های خداوند را ناسپاسی کردند ( در راه گناه مصرف نمودند) پس خداوند لباس گرسنگی و ترس را به خاطر اعمالشان بر آنان پوشاند. (نحل، ۱۱۲)

 

مطلب پیشنهادی

تفسیر سوره بقره استاد محمدرضا شایق

تفسیر سوره مبارکه بقره

تفسیر سوره مبارکه بقره با بیان محمدرضا شایق  

یک نظر

  1. عبدالمجید مجیدی زاد

    العلماء باقون ما بقی الدهر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *