آفت بزرگ مدیریت، حاکمیت و جامعه…

وقتی کسی در جامعه‌ای بالانشست و حقوق و مواجب و مزایای بیشتری به او تعلّق گرفت و صاحب قدرت و نفوذ نیز شد و از احترام همگان وتواضع و تکریم آنها نیز برخوردار شد و صاحب نام وشهرت نیز گشت، طبیعی است که آدمی به حکم طبیعت نفع طلب خود به کسب این بالانشینی (منصب و مقام) حریص گردد و برای رسیدن به آن به هر وسیله‌ای چنگ زند…

اینها که گفتم ظاهر پیدای ریاست است اما باطن آن:

ـ مسئولیت سنگین مردم خاصه ضعفا و مواخذه شدید در محکمه الهی و خطر بدبختی عظیم اخروی

ـ انتقاد و ذم و مخالفت عده‌ای از مردم

ـ مطالبات وانتظارات عام و خاص

ـ افتادن به رنج زیاد در صورت تصمیم به اجرای عدالت و بدنام و بدبخت شدن در صورت برگزیدن راحتی و بی‌خیالی نسبت به عدالت.

ـ ذلت و حقارت روز رفتن و پست را تحویل دادن و…

کوته‌نظران همان ظاهر شیرین را می‌بینند وبلندنظران عاقل، باطن ناپیدایی که بخشی از آن بیان شد را نگریسته رغبتی بدان نمی‌کنند. به همین دلیل گروه اول خود را برای رسیدن به پست و مقام به هر آب و آتشی می‌زنند و گروه دوم با بی‌رغبتی از کنار آن می‌گذرند در حالی که زمامداری گروه اول برای ملت نکبت و بدبختی است چون آنها منصب را برای خود و رسیدن به آرزوهای دنیایی خود می‌خواهند و زمامداری گروه دوم برای ملت سعادت و خوشبختی می‌آورد چون کسی که دلبستگی به منصب نداشت حاصر نیست به خاطر حفظ آن عدالت ومنافع مردم را قربانی کند.

گروه اول برای احراز این منصب:

ـ وعده‌های دروغ می‌دهد.

ـ ادعاهای چند برابر توان خود می‌کند

ـ از هر نوع ادا واطوار و فیافه پردازی و نمادسازی استفاده می‌کند.

ـ رقبا را تحقیر و تخریب می‌کند.

ـ خود را بسیار بالاتر از آنچه هست نشان می‌دهد.

امّا گروه دوم حاضر نیست این کارها را بکند و به همین سبب آب و رنگی در نظر مردم پیدا نمی‌کند و اقبال عمومی از او سلب می‌شود. و نتیجه این وضع به قدارت رسیدن همان کوته‌نظران خودخواه و دنیاپرست و به حاشیه رانده شدن عاقلان دوراندیش است والبته در طول تاریخ عموم جوامع بشری به این بلیه بزرگ مبتلا بوده و نسل بعد از نسل بدون عبرت این تجربه تلخ را تکرار کرده‌اند تا جایی که این باور عمومی شده و حافظ نیز گفته است:

فلـــک بــــه مردم نادان دهد زمام مراد       تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

زعامت سفها موجب قوت اشرار، ضعف اخیار، رواج بدی و کساد نیکی، زیاد شدن فاصله اغنیا و فقرا، نزاع‌های مضر و ویرانگر وخرابی بلاد و بی‌عدالتی می‌گردد. به همین سبب قرآن کریم می‌فرماید «اموالی را که خدا مایه برپایی (زندگی) شما قرار داده به دست سفیهان نسپارید» (سوره نساء، آیه ۵).

حال سؤال این است که برای دفع این بلیه بزرگ چه باید کرد تا مگسان را از گِرد شیرینی ریاست دور نموده جا را برای خردمندان بلندنظر باز کرد؟

اسلام برای این مقصد دو روش عالی دارد که کمتر به این دو روش توجه شده است. و جا دارد در نظام اسلامی این دو بیشتر مورد توجه قرار گیرند:

۱ـ ندادن منصب به ریاست‌طلبان:

از بارزترین نشانه‌های وجود خصایص کوته‌نظران و نااهلان برای منصب و مقام، علاقه به آن است و این شاخصی است که هرگز به خطا نمی‌رود و به همین سبب امیرمؤمنان(ع) هرگز حاکمیت را به فردی که طالب آن بود نمی‌داد بلکه افرادی را که از رسیدن به منصب فراری بودند برمی‌گزید. در روایت آمده که حضرت امیر(ع) ابتدا حکم حکومت بصره را به زبیر داد زبیر که از این حکم غرق وجد و سرور شده بود با تملّق به حضرت گفت: ازاین که حق خویشاوندی را ادا کردی ممنونم! و امیرمؤمنان حکم را از دست او گرفت!! (چون دانست که او ریاست را دوست داردوذا اهلیت آن راندارد.)

۲ـ سختگیری بر حکام وصاحب منصبان.

روش دیگر که مزه ریاست را در ذائقه سفیهان تلخ و آنها را از گِرد آن پراکنده می‌کند آن است که در نظام اسلامی باید بیشترین فشار عدالت روی صاحبان منصب وارد شود زندگی آنها مثل زندگی پایین‌ترین طبقه باشد و حق تجمل و حتی استفاده از لذائذ متوسط را نداشته باشند. ساده‌ترین لباس را بپوسند و فقیرانه غذا بخورند و ناچیزترین حقوق را دریافت کنند. این روش مسلم امیرمؤمنان درحکومت بوده است آن حضرت، عثمان ابن حنیف که عامل او بر بصره بود را به شدت توبیخ می‌کند زیرا بر سر سفره‌ای رنگین دعوت شده بود و شریح، قاضی القضات کوفه را به سبب خریدن خانه‌ای هشتاد دیناری (از مال خودش) به شدت توبیخ می‌فرماید (نهج‌البلاغه، نامه‌ها، نامه سوم).

طبق روایات، امیرمؤمنان(ع) بر کارگزاران خود سختگیر اما بر مردم بسیار سهل گیر بود. از جمله سهل گیریهای حضرت بر مردم آن بود که غلامی ازغلامان بیت‌المال که اموال بیت‌المال را ربوده و خورده بودرا نزدش آوردند. حضرت فرمود «مال خدا، مال خدا را خورده است (رهایش کنید)»! و نیز وقتی مصقله ابن هبیره اسیران شورشی بنی‌ناجیه را فراری داد و خود به سوی معاویه گریخت حضرت امیر فرمود: «کار بزرگان کرد (ولی) مثل بردگان فرار نمود…» با این که فراری دادن تعداد زیادی اسیر که حکومت می‌توانست برای آزادی آنها فدیه زیادی بگیرد وفراری دادنشان خسارت مادی زیادی برای حکومت داشت لکن چون ترحم به حال ضعفا (اسیران) بود حضرت این عمل را تمجید فرمود. و نیز در کلامی عمده حق مردم بر حاکم را دو چیز می‌داند: ۱ـ بالابردن علم مردم ۲ـ بالا بردن سطح رفاه و مال مردم.

امّا معاویه بعکس فقط سران قبایل و روسای اقوام را با دادن مال راضی می‌کرد لکن هیچ توجهی به وضع معیشت مردم نداشت.

امام زمان(ع) نیز طبق روایات بر کارگزاران خود سختگیر و بر مردم مهربانند در روایات بسیاری وارد شده که ائمه(ع) وقتی به حکومت برسند باید غذای خشن (نامرغوب) بخورند و لباس فقیرانه بپوشند و خواب شب خود را نیز بیدار مانده صرف خدمت به مردم کنند.

در روایاتی از این امر به عنوان یک واجب و تکلیف برای حاکم یاد شده است همان طور که حضرت امیر(ع) به علاء ابن زیاد می‌فرماید که خداوند این سادگی (و همطرازی با فقیرترین مردم) را بر حاکمان واجب نموده تا فقر فقرا بر آنان سخت نیاید(نه برعموم مردم) .

آنچه از وصله‌پوشی و زندگی بسیار فقیرانه حضرت امیر نقل شده (که حضرت در عین تموّل وتمکّن مالی برخود سخت می‌گرفته) مربوط به دوران حکومت حضرت بوده و این از مسائلی است که کمتر بدان توجه شده است.

اگر منصب این گونه شد بی‌تردید دنیاطلبانی که ریاست را برای آب و رنگ دنیا می‌طلبند (و همین ریاست طلبی علامت سفاهت و بی‌لیاقتی آنهاست) از گرد آن پراکنده و میدان برای تصدّی عاقلان لایق منصب امثال امیرکبیرها باز خواهد شد.

امام(ره) در بیان خود فرمود: من زنده باشم یا نباشم نگذارید نااهلان و نامحرمان مسئولیت‌ها را به دست بگیرند… نااهل فرد ناتوان ونامحرم مخالفی است که ارزشهای نظام را قبول ندارد. اگر روزی در بیمارستانی پزشکانی که به آنها مراجعه می‌کنیم دو گروه باشند یا در تشخیص درد و درمان و جراحی ناتوان و غیرخبره‌اند یا دشمن جان ما هستند نتیجه مراجعه به همچو درمانگاهی معلوم است.

اگر روزی عدّه‌ای نااهل و نامحرم در حکومتی کار را به دست گیرند تکلیف اقتصاد و صنعت و فرهنگ و امنیت کشور معلوم است این سخن امام تنها نیست بلکه این امر و تکلیف الهی به عهده همه ماست که امام به زبان ساده بیان فرمودند و بی‌شک برای منع نااهل و نامحرم دو روشی که گفته شد از مهمترین و مؤثرترین شیوه‌ها برای علاج این معضل است که متأسفانه امروز در نظام مدیریتی کشور ما نه تنها از هر دو مورد غفلت شده بلکه  برخلاف آن عمل می‌شود ظهور حقوق‌های کلان و مسامحه در برخورد با تخلفات صاحب منصبان و آقازاده‌ها نمونه‌های بارز و غیرقابل انکار آن است. و براستی چه زمانی باید به این اصول عمل شود؟

آری تنها کسی که به صورت کامل به این اصل ساده زیستن در زندگی پایبند مانده و عمل نموده ولی امر مسلمین است ای کاش روزی این ویژگی به سایرین نیز سرایت کند.

البته عدّه‌ای می‌گویند اگر ما ظواهر را ساده بگیریم آبروی نظام در عرصه بین‌الملل خواهدرفت.

در جواب اینها می‌گوییم مانعی نیست برای حفظ آبروی نظام با لباس شیک در عرصه‌های بین‌المللی و داخلی ظاهر شوید اما در سفرهای خارجی و رسمی تصویر فیش حقوق و سادگی درون خانه مسئولان را نمایش نمی‌دهند.کمی دریافت شما که آبروی نظام را نمیبرد!

براستی اگر روزی بخواهیم آن طور که امیرمؤمنان عمل می‌کرد و امام عصر می‌خواهد باشیم و بگوییم مثلاً رئیس جمهور معادل یک کارگر ساده حقوق می‌گیرد چه کسی حاضر خواهد بود چند میلیارد برای تبلیغات خود خرج کند و به مردم هزاران وعده صحیح و سقیم بدهد؟!

مطلب پیشنهادی

تحلیلی جامع از دلایل ناکارآمدی امر به معروف و نهی از منکر

يكي از امور بسيار مهم هر مجتمع انساني برخورد صحيح باظواهر فساد است. نظام‌هاي بشري براي موفقيّت در اين امر روش‌هاي متفاوتي را به كار گرفته‌اند. لكن در تحقق اين هدف نيز هيچ عاملي چون حضور مردم در صحنه كارساز نيست همان چيزي كه اسلام آن را به عنوان وظيفه‌اي عمومي تحت عنوان «امر به معروف و نهي از منكر» براي عموم مكلفين قرار داده است. حال جاي اين سؤال است كه چرا در كشور ما كه دوران حاكميت نظام اسلامي است در عمل اين روش كارايي خود را از دست داده و جوّ بي‌تفاوتي و تحمّل انواع منكرات از سوي متدين و غير متدين امري عادي شده است؟!....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *